فرهنگ و هنر.
خردادیان، نامی که دگرباشان ایران از یاد نمیبرند
ایران پر از کاباره و کافههای بود که رقص و آواز جز جدا ناشدنیشان بود و ناگهان هیچ. انقلاب همه شکوفه های فرهنگ گل و بلبل را خشکاند

گزارش خبرنگار ما در تهران
سالهای پس از انقلاب اسلامی در ایران، سالهای سیاهی بود. تلویزیون فقط محتوای انقلابی پخش میکرد. جنگ با عراق که شروع شد، صفحه تلویزیون پر شده بود از تصویر سربازان ایرانی که به جنگ با سربازان صدام حسین رفته بودند. رادیو و تلویزیون مملو بود از پروپاگاندای طرفداران خمینی. آنهایی که تلویزیون پیش از انقلاب را دیده بودند، رادیو و تلویزیون ملی ایران را مملو از رقص و آواز به یاد دارند. خوانندهها صف میکشیدند که آواز بخوانند. ایران، با هدایت دستگاه فرهنگی حکومت شاه، گروههای مختلفی را تعلیم داده بود که رقص، موسیقی و هنر ایرانی را از طریق رادیو و تلویزیون ملی ایران سراسری کنند. شهرها پر از کاباره و کافههای بود که رقص و آواز جز جدا ناشدنیشان بود و ناگهان هیچ.
انقلاب اسلامي در ایران شکوفههای فرهنگ «گل و بلبل» را خشکاند
در سالهای بی موسیقی و رقص تلویزیون ایران، هنرمندان ایرانی که پس از انقلاب به آمریکا رفته بودند، رفته رفته جامعه در غربت خود را شکل دادند. برنامههای تلویزیونی تهیه میکردند که با تاخیر چندین ماهه و مخفیانه به ایران میآمد. در ایران تکثیر میشد و دست به دست در بازارهای زیرزمینی به فروش میرسید. آوازخوانهای پیش از انقلاب اسلامی بار دیگر میخواندند و چهرههای تازه هم در میانشان ظهور میکرد.
در میان نوظهورها یک نفر اما با بقیه فرق داشت؛ او خواننده نبود! مرد رقصندهای بود که در غیاب زنان مشهور رقصنده جای همه آنها را پر کرده بود. رقصهای پرکرشمه ایرانی را که در چشم جامعه سنتی ایران، "زنانه" فرض میشد، مردی دوباره روی صحنه برد: محمد خردادیان
او با بقیه فرق داشت اما تا سالها بعدترش کسی نفهمید که محمد خردادیان، مردی همجنسگراست.
فصلی برای عاشقی
وقتی در ایران انقلاب شد، خردادیان 24 سال بیشتر نداشت. پیش از روی کار آمدن ملایان، جامعه ایران یواش یواش آماده پذیرش جامعه دگرباشان میشد. دگرباشان بسیاری در دربار کار میکردند. برخی کافه ها و گالری های هنری در پایتخت، پاتوق دگرباشان شده بود. حتی در سال 1978 شایعه شد که دو مرد جوان، هر دو از خانواده پر نفوذ، به طور علنی در یک هتل در تهران ازدواج کرده اند. جوانی محمد خردادیان در چنین دورانی گذشت. گرچه آنطور که خود میگوید خانواده مذهبی او فرسنگها با چنین دنیای فاصله داشت اما او عاشقی را در دوران آزادی ایران تجربه کرد. او عاشق مردی شد و برای سالها مخفیانه با او عاشقی میکرد. همزمان، به دلیل کار برای تالار رودکی تهران ( خانه اپرای ایران) به عنوان هماهنگ کننده، بلیط های مجانی برنامههای تالار نصیبش میشد. علاقه او به رقص از همینجا شروع شد.

در یکی از همین بارهایی که برای تماشای برنامه ای به تالار رودکی رفته بود، یکی از بالرین های تالار که از بریتانیا به تهران آمده بود تا به همراه گروه باله سلطنتی بریتانیا در تهران برنامه اجرا کند عاشق محمد شد.
ماجرای این عشق را، جین بینی، همان بالرین بریتانیایی در کتابی به نام به عشق محمد نوشته است. (For Te Love of Muhammad)جین بینی عاشق خردادیان همجنسگرا شد بود و خردادیان هم در دنیای آن روزها، از همه جا بی خبر با جین ازدواج کرد.
انقلاب اسلامي در ایران
این ازدواج در دوره انقلاب، به معنای این بود که جین بریتانیایی باید از ایران می رفت و محمد هم با او به لندن رفت. این سفر آغاز هنرنمایی محمد در کنار جین روی صحنه شد. آن دو که بی کار بودند، تصمیم گرفته اند به کاباره های ایرانی در غربت بروند و پیشنهاد بدهند که به عنوان رقصنده روی صحنه حاضر شوند. محمد رقص حرفه ای را چنین آغاز کرد. بعد از مدتی هر دو به آمریکا و به پایتخت ایرانی های مقیم آمریکا یعنی لوس آنجلس رسیدند.
اما محمد که حالا در نتیجه سالها زندگی در بیرون از ایران کاملا به گرایش جنسی و احساسی خود پی برده بود واقعیت را به جین گفت! جین که همچنان عاشق محمد بود، او را همانگونه پذیرفت و به بهترین دوست محمد بدل شد. محمد خردادیان حالا ستاره صحنه های لوس آنجلس و تمام شو های تلویزیونی در غربتی بود که از طریق نوارهای ویدیویی مخفیانه به ایران می رفت. او تابوی رقص را برای مردان شکانده بود! ویدیوهای آموزش رقص او در همه خانه ها پیدا می شد! او به نسل بعد از انقلاب، رقص ایرانی ممنوع شده را آموزش داد.
بازگشت به ایران و بازداشت
در سال۲۰۰۱ او یک دل نه صد دل عاشق مرد جوانی شده بود که از ایران به دوبی رفت تا او را ببیند. همزمان از ایران خبر رسید که پدر محمد، به شدت بیمار است. او که نتوانسته بود مادر بیمار خود را پیش از فوت ببیند، تصمیم می گیرد دل را به دریا بزند و هم به عشق آن پسر و هم برای دیدار پدر بیمارش به ایران بازگردد. بازگشت همانا و دستگیری و زندان همان. به جرم «اشاعهٔ فساد بر روی زمین» به دادگاه کشور فرستاده شد. قاضی دادگاه انقلاب وب را به مجازات شلاق و مدت ۱۰ سال «ممنوعالخروج» بودن از ایران محکوم کرد. نهایتاً وی با اعتراض به این حکم و تجدید نظر در آن، سرانجام توانست از ایران فرار کند.
تا اینجا، با وجود آنکه بسیاری حدس می زدند محمد خردادیان، همجنسگراست اما هیچ گاه خودش علنی صحبت از آن نکرده بود. تجربه سفر به ایران، بازداشت و شکنجه در زندان های جمهوری اسلامی و همینطور عشق ناکامش، باعث شد تا او پس از بازگشت به آمریکا در گفتگو با یکی از تلویزیون های تازه تاسیس ماهواره ای که از لوس انجلس به ایران برنامه پخش میکرد علنی بگوید که همجنسگراست. او نخستین ایرانی مشهوری بود که علنا آشکارسازی کرد!
به امید عاشقی در ایران
حالا، محمد خردادیان ۶۴ ساله، که همچنان به عنوان هنرمند و رقصنده با گروه بزرگ رقصندگان خود روی صحنه می رود، تنها یک معلم رقص و پیشکسوت نیست! او از چهره های سرشناس دفاع از حقوق دگرباشان ایرانی است.
او که حالا مقیم استانبول است بارها در دیدار با دگرباشان پناهجوی ایرانی و افغان که در شهرهای ترکیه زندگی میکنند کوشیده قوت قلبی برای آنها باشد. او در گفتگوهای متعدد گفته که تنها و تنها یک آرزو دارد: «امیدوارم روزی به زودی عشق واقعی زندگی ام را پیدا کنم.»

-
شاهد عینی2 سال ago
روایت دو مرد همجنسگرای سعودي از زندگی در این کشور
-
اخبار2 سال ago
دوستان علیرضا منفرد در تولد بیست و یک سالگی اش مزارش را رنگین کمانی کردند
-
رابطه و سکس2 سال ago
دور دور در تهران؛ در جستجوی عشق ممنوعه!
-
غرب2 سال ago
مترجم گوگل، همجنسگرایان ایرانی را «همجنسباز» میخواند
-
رابطه و سکس2 سال ago
روایت زندگی یک کارگر جنسی در دمشق
-
شاهد عینی2 سال ago
بیم و امید؛ قصه فرار یک پدر همجنسگرا از افغانستان
-
اخبار2 سال ago
اعدام دو مرد دگرباش در ایران
-
اخبار2 سال ago
یک پناهنده عراقی مقیم اروپا خواهر ترنسجندرش را در کردستان کشت