رابطه و سکس
روایت زندگی یک کارگر جنسی در دمشق
سیندرلای شهر دمشق در انتظار شاهزاده ده دلاری...

در یک عصر سرد زمستانی، حوالی نیمه شب، چراغ های خیابان در جنوب دمشق کار نمی کنند. هر از گاهی چند ماشین عبور می کنند به غیر از آن خیابان ها کاملا خالی است. کمی آن طرف دختری مو طلایی و زیبا، تنها با سیگاری در دست ایستاده است. سیگار پشت سیگار… .
نورا، یک کارگر جنسی ترنس است که در دمشق زندگی می کند. هنوز بیست سالش هم نیست. اولین بار، او را در دمشق و در حالی ملاقات کردم که نگهبانان یک کلوپ شبانه به دلیل هویت جنسی اجازه ورود به او را ندادند. یکی از نگهبانان در حالی که او را بیرون می کرد گفت: "اینجا جای محترمی است، از اینجا برو." تصمیم گرفتم رزرو خود را لغو کنم و با نورا بروم.
" اینجا بسیار رایج است، این اولین بار نیست، احمق ها! نورا بعد از اینکه سعی کردم او را آرام کنم سر دربان فریاد زد."
او میگوید: " می دانید؟ یک بار برای خرید آب به سوپرمارکت رفتم، همه چیز عادی بود، تا اینکه صدای من را که نشان دهنده جنسیت بیولوژیکی من بود شنیدند، مرا بیرون کردند! تعجب نمیکنم. پدر و مادرم مرا نپذیرفتند، پس چرا از دیگران بخواهم به من احترام بگذارند؟."
از نورا میخواهم که با من به یک بار بیاید.
آه می کشد و میگوید: "من به شما توصیه نمی کنم! من در اینجا به طور گسترده ای شناخته شده هستم. بدنامت میکنم اما اگر اصرار دارید، می توانیم به پارک برویم. چراغها خاموش است، هیچکس تو را با من نخواهد دید"
دو بطری آبجو برداشتیم و به جایی رفتیم که نورا میگفت. بسیار ساکت بود و در تمام طول صحبتمان در چشمانم نگاه نکرد. بدون اینکه در چشمم نگاه کند: "طوری رفتار میکنند که ما هیولا و دزد هستیم. من ساعت ها در این یخبندان می ایستم تا کسی را پیدا کنم که تمام شب را فقط برای ده دلار با من رابطه جنسی داشته باشد. این مقدار پولی است که برای یک وعده غذایی در رستوران می پردازند."
قانون سوریه، کارگران جنسی را جرم انگاری می کند و ترنسجندرها به دلیل آنچه تقلید از زنان تلقی میشود با زندان مجازات می شوند.
"پدر و مادرم بعد از اینکه لباس های زنانه را در کیفم پیدا کردند مرا از خانه بیرون کردند. سعی کردم توضیح بدهم که من احساس مرد بودن نمی کنم، اما چگونه یک خانواده سنتی می تواند مرا درک کنند؟."
با وجود زندگی غم انگیزی که دارد، نورا میگوید خوشحال است که مجبور نیست نقش یک مرد را بازی کند.
در میان حرفهایش فهمیدم که پروتز سینه دارد که به گفته خودش از یک کلینیک خصوصی گرفته نتوانسته عمل تطبیق جنسیت را انجام دهد.
نورا میگوید توانایی مالی عمل تطبیق جنسیت را ندارد.
از او در مورد کارش و اینکه آیا از راههای پیشگیری از بیماری های مقاربتی استفاده می کند سوال کردم. او از خنده منفجر می شود. "جلوگیری؟ تو اصلا نمیدانی وقتی سوار ماشین مشتریها میشوی حق حرف زدن نداری. آنها به این چیزها اهمیت نمی دهند. فکر می کنند که باعث کاهش لذت میشود.
هنگام تعریف این قصههای تلخ هم میخندید هم اشک میریخت. میپرسم آیا با پلیس مشکل دارند؟
"وقتی پست های بازرسی از من شناسنامه میخواهند، نام و هویت مردانه من را کشف میکنند، اما یک دختر بلوند سکسی جلوی آنها است. تحقیر و تبعیض آغاز میشود. وقتی کارشان تمام شد، پولم را می گیرند و اجازه می دهند بروم. به همین دلیل همیشه سعی میکنم در خیابانهای فرعی قدم بزنم تا از شلوغی شهر دور باشند."
"من در رسانهها در مورد کارگران جنسی کشورهای غربی مطالبی خواندهام. آنها توسط قانون محافظت می شود اما در سوریه فقط به دلیل اینکه در رابطه جنسی خوب نبودم، من را کتک میزنند و از دادن پول به من امتناع میکنند."
نگاهش به ساعت گره خورد. خنده تلخ دیگری تحویلم داد: "ساعت ۱۲:۰۰ است، سیندرلا باید به کارش برسد، چراغ راهنمایی، و شاهزاده های ۱۰ دلاری منتظر من هستند."
نورا با موهای بلوند و رژ لب روشن شروع به قدم زد کرد. تماشایش کردم. هر چند وقت یکبار یک ماشین جلوی او می ایستد، او به سمت پنجره پیش می رود و شروع به مذاکره با راننده می کند. اغلب راه به جایی نمیبرد و او دوباره از سنگفرش بالا می رفت و رژ لبش را از کیف بیرون می آورد. به نظر می رسد رنگ قرمز به او گرما و قدرت ادامه دادن می دهد.
-
فرهنگ و هنر.2 سال ago
خردادیان، نامی که دگرباشان ایران از یاد نمیبرند
-
شاهد عینی2 سال ago
روایت دو مرد همجنسگرای سعودي از زندگی در این کشور
-
اخبار2 سال ago
دوستان علیرضا منفرد در تولد بیست و یک سالگی اش مزارش را رنگین کمانی کردند
-
رابطه و سکس2 سال ago
دور دور در تهران؛ در جستجوی عشق ممنوعه!
-
غرب2 سال ago
مترجم گوگل، همجنسگرایان ایرانی را «همجنسباز» میخواند
-
شاهد عینی2 سال ago
بیم و امید؛ قصه فرار یک پدر همجنسگرا از افغانستان
-
اخبار2 سال ago
اعدام دو مرد دگرباش در ایران
-
اخبار2 سال ago
یک پناهنده عراقی مقیم اروپا خواهر ترنسجندرش را در کردستان کشت